سفارش تبلیغ
صبا ویژن























ازدواج

مجرد ها، شعر زیر از ایرج میرزا را بخوانید و نگید که همه لال بودند


زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر … من گرفتم تو نگیر
چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر … من گرفتم تو نگیر
بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر … یاد آن روز بخیر
زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر … من گرفتم تو نگیر
یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم … تک و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر … من گرفتم تو نگیر
بودم آن روز من از طایفه دّرد کشان … بودم از جمع خوشان
خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر … من گرفتم تو نگیر
ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم … بستر راحت و نرم
زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر … من گرفتم تو نگیر
بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم … مستحق لگدم
چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر … من گرفتم تو نگیر
من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام … خر همسر شده ام
می دهد یونجه به من جای پنیر … من گرفتم تو نگیر



نوشته شده در شنبه 90/2/17ساعت 8:26 عصر توسط یاسین نظرات ( ) |

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...
برای ازدواجش  در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛  عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...
و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در
چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند
و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های
منقطع قلب مرد  سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد
رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...

و این، رنج است.


نوشته شده در سه شنبه 88/5/20ساعت 3:34 صبح توسط یاسین نظرات ( ) |

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...
برای ازدواجش  در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛  عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...
و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در
چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند
و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های
منقطع قلب مرد  سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد
رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...

و این، رنج است.


نوشته شده در سه شنبه 88/5/20ساعت 3:34 صبح توسط یاسین نظرات ( ) |

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...
برای ازدواجش  در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛  عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...
و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در
چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند
و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های
منقطع قلب مرد  سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد
رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...

و این، رنج است.


نوشته شده در سه شنبه 88/5/20ساعت 3:34 صبح توسط یاسین نظرات ( ) |

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...
برای ازدواجش  در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛  عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...
و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در
چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند
و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های
منقطع قلب مرد  سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد
رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...

و این، رنج است.


نوشته شده در سه شنبه 88/5/20ساعت 3:34 صبح توسط یاسین نظرات ( ) |

بهترین الگو حضرت علی(ع) می‌باشد که واقعاً یک انسان کامل است . پیامبر(ص) میفرماید :
من شهر علمم و علی دروازه آن. علی(ع) مولود کعبه است علی صاحب نهج‌البلاغه است . علی(ع) پهلوان است علی تمام صفات خوبی ها را یکجا دارد و پیامبر(ص) فرمود هرکس من مولای اویم علی نیز مولای او است.
«ولکم علی ابن ابی الطالب اسوة حسنه»

نوشته شده در سه شنبه 87/4/25ساعت 3:29 عصر توسط یاسین نظرات ( ) |


 Design By : Pichak